تقریبا هیچ رد و نشانی از این بیمارستان قدیمی شهر مشهد باقی نمانده است. ساختمان و باغ آن به چندقسمت تقسیم شده است و بخشی از ادارۀ بهزیستی استان خراسان رضوی و کتابخانۀ «امامین همامین (ع)» را در آن ساختهاند.
در کتابها و منابع تاریخی و حتی پزشکی، که گوشهای از تاریخچۀ خدمات درمانی در مشهد را بازگو کردهاند، هم بهندرت دربارۀ این بیمارستان معروف، که در دورهای تقریبا همۀ بار درمان مردم و حتی جذامیها را به دوش میکشیده، صحبتی شده است.
اهالی قدیمی کوچه و یا بهتر بگوییم محلۀ قدیمی پاچنار، بیشترشان از آنجا کوچ کردهاند و خانهشان تبدیل به هتل و مسافرخانه شده است. بسیاری از آنهایی هم که تصویر خوب و درستی از بیمارستان داشتهاند، چندسالی میشود که فوت کردهاند و خاطراتشان دفن شده است.
کسانی که زنده هستند تنها تصویرشان از این بیمارستان برخورد خوب دکترها و پرستارها و انجیلخوانی و دوچرخهسواری پرستارهای خانم در خیابان «شهیدهاشمینژاد» فعلی است.
چیزی در حدود صد سال از تأسیس بیمارستان و مدرسۀ «پرستاری میسیونری آمریکایی» در مشهد میگذرد، بیمارستانی که بیشتر پوششی برای فعالیتهای مذهبی و تبلیغی میسیونهای آمریکایی در مشهد بود.
«اگر اشتباه نکنم پنجششساله بودم که برای درمان مریضیام به بیمارستان آمریکاییها رفتیم. اینقدر برخورد پرستارها و دکترها با ما خوب و مهربانانه بود که تعجب کرده بودیم.
موقعی هم که از آنجا ترخیص شدم یککتاب به ما دادند که بعدها فهمیدم انجیل بوده است. یادم هست اهالی تعریف میکردند که این بیمارستان پزشکی دارد که صبحها مریض میبیند و بعدازظهرها لباس کشیشها را میپوشد و در مراسم مذهبی مسیحیان انجیل میخواند و دعا میکند.».
این جملات جزو معدودخاطرات و تصویرهایی است که غلامرضا حاجیزاده، شهروند منطقۀما، از بیمارستان آمریکاییها دارد؛ اما این پزشکها و پرستارهایی که به آنها میسیون میگفتند چهطور سروکلهشان در ایران و بعد مشهد پیدا شد و اصلا چرا در قالب خدمات پزشکی دین و آیینشان را تبلیغ میکردند؟
رابطۀ ایرانیها و آمریکاییها به سدۀ دوازدهم خورشیدی برمیگردد. جایی که دو کشور فقط در عرصۀ تجاری، آن هم بهصورت محدود با هم همکاری میکردند و این رابطۀ کم و مقطعی به هیچعنوان نمیتوانست باعث گسترش فعالیت فرهنگی آمریکاییها در ایران شود.
گزارشهای بازرگانان و برخی از وابستگان سیاسی آمریکایی که با کاروانهای تجاری به ایران میآمدند، حاکی از این بود که وضعیت بهداشت و درمان در ایران دورۀ ناصری اسفناک است و سادهترین بیماریها بهراحتی مردم را از پا درمیآورد.
نیاز شدید مردم به پزشک و دارو و درمان فرصت مناسبی در اختیار میسیونرهای آمریکایی گذاشت تا با استفاده از این احتیاج به ایران وارد شوند و در قالب درمان شروع به تبلیغ دین مسیحیت کنند.
برای همین در سال ۱۸۳۲ میلادی اسمیت و دوایت از طرف هیئت کمیسیونرهای آمریکایی برای میسیونهای خارجی مأمور شدند که به خاور نزدیک و بهویژه ایران بیایند و شرایط را برای آغاز کار در ایران بسنجند.
برخی از منابع تاریخی از دکتر و؛ و تورنس بهعنوان نخستینپزشک میسیونر در ایران نام میبرند؛ اما برپایۀ گزارشهای هیئت کمیسیونرهای آمریکایی، دکتر آساهل گرانت با همراهی کشیش جاستین پرکینز اولین کسانی بودند که در قالب میسیون مذهبی اجازۀ فعالیت در ایران را دریافت کردند و به میان آسوریهای ارومیه رفتند.
تأسیس نخستینمدرسۀ پسرانه و دخترانه، برپایی کلیسا، ایجاد کتابخانه و از همه مهمتر انتشار روزنامۀ «زاهر یرادی باهرا» ازجمله کارهای گرانت و پرکینز در ارومیه بود.
ولی آنچیزی که بیش از هرچیز دیگری باعث شهرت و محبوبیت این دونفر بهویژه درمیان مسلمانان آن منطقه شد، اقدامات پزشکی بیدریغشان و شخصیت و منش درخور تحسینشان بود.
دامنۀ فعالیتهای پزشکها و میسیونهای مذهبی آمریکایی روزبهروز گستردهتر شد و به موازات آن مراجعات مردم به آنها بهشدت افزایش پیدا کرد.
دیگر نهتنها در ارومیه بلکه کردهای ساکن موصل و اهالی دیگر مناطق آذربایجان هم آوازۀ گرانت و همکارانش را شنیده بودند و میخواستند ببینند که این دکترهای جدید چطور بیماریها را درمان میکنند.
سال ۱۲۶۱ خورشیدی به پیشنهاد دکتر جوزف کاکران، نخستین بیمارستان آمریکایی با نام «وست مینستر» در ارومیه تأسیس شد. بعدها رشت، همدان، تبریز، مشهد و تهران هم صاحب چنین فضای درمان مجهزی شدند. بیمارستانهایی که بیشتر در خدمت اهداف تبلیغی میسیونهای مسیحی بود.
شهر مشهد همیشه بهعنوان یکی از مهمترین مراکز جمعیتی ایران موردتوجه موسیونهای مذهبی آمریکایی قرار داشته و بهصورت مرتب ارزیابی میشده است، تا آنجاکه کارشناسان کمیسیونرهای آمریکایی در گزارشهای خودشان بهصورت مداوم به این نکته اشاره میکردند که زمینۀ فعالیت در این شهر کاملا فراهم است.
بهویژه آنکه در آن زمان اقلیتهای یهودی که در دورۀ نادرشاه افشار به مشهد کوچانده شده بودند، هنوز در این شهر زندگی میکردند و همین موضوع مبلغان مسیحی را تحریک میکرد که در میان آنها به تبلیغ مسیحیت بپردازند.
نخستین آمریکاییای که پایش به مشهد باز شد تا دربارۀ تأسیس بیمارستان و مهمتر از آن فعالیت میسیونها در این شهر نظر نهایی را بدهد، جیمز باسِت باتجربه بود که پیش از این کالج آمریکایی یا همان دبیرستان «البرز» کنونی را در تهران تأسیس کرده بود.
گزارش مثبت باسِت از فضای مشهد، کمیسیونر آمریکایی را مجاب کرد که دامنۀ فعالیتش را تا این شهر گسترش دهد و برای همین، لوییس اسلستین را در سال ۱۲۷۴ خورشیدی به مشهد فرستادند.
کسی که هماکنون در قبرستان مسیحیان مشهد دفن است و میگویند در دوران حضورش در شهر، چندنفری را هم به دین مسیح درآورد. ظاهرا همین فعالیتهای بیپرده و مستقیم اسلستین باعث خشم مردم میشود و حضور اولش در مشهد یکسال بیشتر طول نمیکشد.
لوییس اسلستین سال ۱۲۹۰ خورشیدی دوباره به مشهد بازمیگردد و پس از چهارسال با پیوستن دکتر جوزف کوک و همسرش به او فعالیتهای پزشکی آمریکاییها بهصورت رسمی در مشهد آغاز میشود و درمانگاه کوچکشان را در خیابان «ارگ»، دایر میکنند.
تقریبا یکسال بعد و بهدلیل بیماری جوزف کوک، دکتر هوفمان زمام امور درمانگاه آمریکایی مشهد را به دست گرفت.
وضعیت بهداشتی نامطلوب مردم و شهر، شیوع انواع و اقسام بیماریها و نبود پزشک و درمانگاه مناسب در مشهد، مراجعات به درمانگاه کوچک آمریکاییها را روزبهروز بیشتر میکرد و فضای محدود خیابان «ارگ» دیگر جوابگوی این میزان از مراجعه نبود.
از طرفی میسیونهای مذهبی دنبال فضایی نزدیکتر به مرکز شهر بودند؛ برای همین درمانگاه به کوچۀ باغ «عنبر» منتقل شد و دکتر لیکوارت سرپرستی آن را بهعهده گرفت.
درسال ۱۳۰۳ خورشیدی با خرید زمینی ۱۳۰ هزارمترمربعی به دست کمیسیونری آمریکایی در انتهای کوچۀ پاچنار، که در حومۀ شمالی مشهد قرارگرفته بود، بیمارستان آمریکایی شهر مشهد احداث شد.
در آن زمان منتصریه و دارالشفای حضرتی تنها بیمارستانهای شهر بودند و مریضخانۀ ۵۴ تختخوابی آمریکایی درمقایسه با آنها هم بزرگتر بود و هم مجهزتر. امتیاز ویژۀ این بیمارستان، حضور کادر پزشکی همهفنحریف آمریکایی بود.
هنوز هم پس از گذشت نودوسهسال از تأسیس این بیمارستان در کوچۀ پاچنار، بسیاری از اهالی قدیمی خیابان «آیتا... بهجت» وقتی میخواهند در آن محدوده نشانی بدهند از نام بیمارستان آمریکاییها استفاده میکنند.
شادروان حاج محمود حاجیاننژاد متولد ۱۳۰۰ است. سهساله بوده که بیمارستان در محلۀ پاچنار احداث میشود و باوجود کهولت سن بازهم اندکخاطراتی از آنروزها به یاد دارد.
او در گفتگویی با شهرآرامحله عنوان کردهبود: «از آنجاییکه همان اول کار در گوشهای از محوطۀ باغِ بیمارستان یککلیسای کوچک ساختند و روی سقف خودِ درمانگاه و آن کلیسا یک صلیب هم نصب کردند، مردم میگفتند که اینجا بیمارستان مسیحی آمریکایی است.
بعضی از آنهایی هم که بهقول معروف خیلی متشرع بودند، اصلا قدم در بیمارستان نمیگذاشتند. همسایهای داشتیم که زنش بدوناطلاع او بچهاش را برای درمان به بیمارستان آمریکایی برده بود، هنوز یادم نمیرود وقتی به خانه برگشت، مرد بندهخدا زنش را تا جایی که توانست کتک زد.
مدام هم استغفار میکرد و نعره میزد که خوار و خفیفم کردی! مردم یک اسم دیگر هم روی اینجا گذاشته بودند: مریضخانۀ «ینگه دنیا» (به ترکی یعنی «جهان نو» که منظورشان آمریکای تازهتأسیس بود).
البته اسمی را هم سردر بیمارستان نوشته بودند که خیلی طولانی بود و یادم نیست.». نامی که مرحوم حاجیاننژاد بهخاطر نمیآورد، این است: «بیمارستان و مدرسۀ پرستاری میسیونری مسیحی آمریکایی».
بنابر منابع تاریخی این اسم برروی کاشیهای آبیِ سردر بیمارستان با دو زبان فارسی و انگلیسی نوشته شده بوده است.
باغ بزرگی که برق داشتمکان بیمارستان کنونی تقریبا کنار برج و باروی خندق شمالشرقی شهر قرارگرفته بود و بهنوعی از مراکز عمده جمعیتی شهر دور بود، ولی زمین وسیع و باغ بزرگی که به میسیونرهای آمریکایی داده شده بود، این امکان را برایشان فراهم میکرد که یک بیمارستان با همۀ تجهیزات و تأسیسات مجهز آنزمان احداث کنند.
مرحوم غلامحسین بقیعی در کتاب «بر مزار میرمراد» دربارۀ فضای بیمارستان آمریکایی مینویسد: «درب ورودی، بنای کوچکی بود که خانوادۀ دربان در آن زندگی میکردند.
چسبیده به این بنا یک کتابخانه با ویترین بسیار زیبایی وجود داشت که درون آن انواع کتابهای مسیحیان و عکسهای رنگی عیسی مسیح و قدیسین کلیسا به چشم میخورد.
از اینجا ورودی دوقسمت میشد. شاخۀ سمت راست به ساختمان اصلی مریضخانه میپیوست و سمت چپ به بخش عمارت مسکونی پزشکان و کارکنان آمریکایی امتداد مییافت.
سراسر هربخش هم پر از گلوگیاه و درختان چنار و سپیدار و کاج بود. حاشیۀ خیابانها و میان باغچهها را نیز بهطرز زیبایی گلکاری کرده بودند. ایوان عمارت اصلی چهارپله از زمین باغ بالاتر بود. اولین اطاق که پنجرههایش روبه ایوان اصلی باز میشد، سالن سخنرانی و محل اجتماع کارکنان بود.
درون آن پر از نیمکت و چندصندلی و یک تریبون بود. اطاقهای معاینه و پانسمان و جراحی و داروخانه و حسابداری هم در همین طبقه قرار داشتند و طبقۀ بالا مخصوص استراحت بیماران بستری بود.».
درحالیکه آنزمان هنوز بخش زیادی از شهر مشهد از نعمت برق محروم بودند و جز برق خسروی نخریسی، کارخانۀ برق دیگری وجود نداشت، بیمارستان آمریکاییها یک موتوربرق مخصوص به خودش داشت و همۀ ساختمانها و حتی خیابانهای داخلی آن بهوسیلۀ چراغ روشن میشد.
بیمارستان «ینگه دنیا» تنهامرکزی در مشهد بود که بهصورت جدی به مردم خدمات اجتماعی ارائه میکرد؛ خدماتی که هدف اصلی از ارائۀ آنها جذب مردم به دین مسیحیت و تغییرنگرش آنها به میسیونهای آمریکایی بود و مبدع آن کسی نبود جز کشیش اسلستین.
جان الدر با تشریح وضعیت اسفناک اهالی مشهد در زمان جنگ جهانی اول و اشغال ایران بهدست متفقین مینویسد: «دیگهای بزرگی را در درمانگاه میگذاشتند و هرروز به هریک از نیازمندان یک سوپ با مقداری نان داده میشد.
بهتدریج که بر عدۀ محتاجان افزوده شد و قریب به هزارنفر در محوطۀ بیمارستان غذا میخوردند، میسیون بههمراه کنسولگری انگلیس کاروانسرایی را اجاره کردند که هرروز در آنجا هزاروچهارصدنفر اطعام میشدند.».
غیر از اطعام نیازمندان، ادارۀ آسایشگاه «محرابخان»، که ویژۀ جذامیها بود، گوشهای دیگر از خدمات میسیونها در مشهد است. بنابر اسناد تاریخی موجود همزمان با تأسیس بیمارستان در محلۀ پاچنار، ادارۀ این مرکز هم به آمریکاییها سپرده میشود و درحالیکه خیلی از پزشکان شهر حاضر به ارائۀ خدمات به جذامیها نمیشدند، اینها با دلوجان به درمان این بیماران میپرداختند.
دکتر محمدتقی رادپور در این باره میگوید: «دکتر کاکران اینجا جراح و رئیس بیمارستان آمریکایی بود، خودش و خانمش در جذامیخانه شیشهها را پاک میکردند و به امور بیماران رسیدگی میکردند. [هردونفرشان]این را خدمتی میدانستند.».
اگرچه آسایشگاه «محرابخان» جزو موقوفات آستان قدس رضوی بوده است و بخش زیادی از هزینههای آن از موقوفات تأمین میشده، برپایۀ گفتههای الدر، میسیون آمریکایی در مشهد، سالی دوهزاردلار به آن کمک میکرده است.
«برخورد انسانی و مهربانانه»؛ این وصفی است که در میان صحبتهای همۀ آنهایی که یکبار گذرشان به بیمارستان آمریکایی افتاده است، تکرار میشود.
غلامرضا مهدیزاده هشتادوششساله میگوید: «دهدوازدهساله بودم که در این درمانگاه بستری بودم. اینقدر برخورد پزشکها و پرستاران خوب بود که من و مادرم متعجب شده بودیم.
تعریف میکردند اوایلی که آمریکاییها در مشهد درمانگاه تأسیس کرده بودند، مردم اصلا پیش آنها نمیرفتند. همین اخلاق خوششان باعث شد که اهالی کمکم به آنها اعتماد کنند.
آخر برخی از حکیمها و بهقول معروف عطارباشیهای آنزمان، اینقدر بداخلاق و بدعنق بودند که با صدمن عسل هم نمیشد آنها را بخوری.».
خوشبرخوردی کادر درمانی باعث شده بود که از دیگر شهرها هم برای درمان بیماریها به مشهد بیایند. رفتاری که پشت پرده آن تغییرنگاه مردم به آمریکاییها و زمینهسازی برای تبلیغ آیین مسیحیت بوده است.
آنطور که در اسناد تاریخی نوشته شده، بخش زیادی از بودجۀ بیمارستان را بخش مالی کمیسیون آمریکایی در ایران تأمین میکرده است. هزینۀ ساختوساز بیمارستان در محلۀ پاچنار را هم «انجمن مذهبی ایالت آیووا» پرداخت کرده بود.
هزینههای جاری بیمارستان آمریکایی با گرفتن حق ویزیت از بیماران تأمین میشده است، اما از آنجاکه بسیاری از مراجعان این بیمارستان را افراد بیبضاعت و نیازمند تشکیل میدادند و دستور این بود که با آنها در کمال احترام برخورد شود و هزینۀ زیادی گرفته نشود، این مبلغ چندان قابلتوجه نبود.
جالب اینجاست که این گشادهدستی در برخورد با خانوادههای ثروتمندان و بزرگان شهر به هیچعنوان انجام نمیگرفت و هزینۀ خدمات بهصورت کامل از آنها گرفته میشد.
تا قبل از سال ۱۳۱۳ و تأسیس بیمارستان «شاهرضا»، مریضخانۀ آمریکایی مشهد مدرنترین و مجهزترین مرکز درمانی مشهد بود. بعدها و بنابهدلایلی، چون انجام فعالیت جاسوسی در بیمارستان و دور شدن از کار اصلیاش که درمان بیماران بود، ادارۀ بیمارستان از میسیون آمریکایی به وزارت بهداری رسید و فعالیت تبشیری مسیحیان آمریکایی در مشهد و دیگر شهرهای استان خراسان تقریبا متوقف شد.
درسالهای دفاع مقدس، ساختمان بیمارستان آمریکایی تبدیل به مکانی برای بستریکردن مجروحان جنگ شد. اکنون هیچ اثری از بیمارستان آمریکایی در مشهد وجود ندارد.
بخشی از زمین ۱۳۰ هزارمترمربعی آن امروز تبدیل به ادارۀ بهزیستی خراسان رضوی و بنابر گفتۀ اهالی کتابخانۀ «امامین همامین (ع)» هم در همان زمینها احداث شده است.
حتی تا همین اواخر بخشی از ساختمانهای اداری و مرکز آموزش پرستاری بیمارستان آمریکاییها با همان سبکوسیاق قدیمی پابرجا بود که امروز دیگر اثری از آنها هم نیست.
*میسیونر (Missionary) یا مبلغ مذهبی عضوی از یک گروه مذهبی است که برای تلاش برای دعوت و یا انجام اعمال مذهبی ترویجی نظیر آموزشوپرورش، باسوادی، عدالت اجتماعی، مراقبت سلامتی و توسعۀ اقتصادی به منطقهای اعزام میشود.
واژۀ «میسیون» از سال ۱۵۹۸ رواج یافت که یسوعیها اعضایی از خود را به خارج فرستادند. این واژه مشتق از واژۀ لاتین «میسیونم» (missionem) به معنای عمل فرستادن است.
منابع:
۱. اصیلی، سوسن. (بیتا). فعالیتهای میسیونری درایران عهدناصری. صص ۱۳۴-۱۰۶.
۲. الدر، جان. (۱۳۳۳). تاریخ میسیون آمریکایی در ایران. تهران: نور جهان.
۳. بقیعی، غلامحسین. (۱۳۷۳). مزار میرمراد (نمایی از مشهد قدیم). تهران: گوتنبرگ.
۴. رادمنش، محمدکاظم. (۱۳۸۸). «بیمارستان و مدرسۀ پرستاری میسیونری آمریکایی درمشهد». در پژوهشنامۀ تاریخ. دورۀ ۵، شمارۀ ۱۷. صص ۲۸-۱.
۵. شاهینفر، محمد. (۱۳۸۲). خاطرات پزشکی درمشهد. مشهد: سنبله.
۶. ماهوان، احمد. (۱۳۸۶). «تاریخ مشهدالرضا (ع)». در جستارهای شهرسازی. شمارۀ ۲۲ و ۲۳. ص ۷۶،
۷. مدرس رضوی، محمدتقی. (۱۳۸۸). مشهد درآغازقرن چهارده خورشیدی: مشهوربه گزارش مکتب شاهپور. تهران: نور جهان.
*این گزارش یکشنبه ۲۳ مهر سال ۱۳۹۶ در شماره ۲۶۵ شهرارامحله منطقه ۳ به چاپ رسیده است.